شهریور ۱۷, ۱۴۰۳

مفاهیم بنیادی معماری ایرانی اسلامی – فُرم در معماری

در شکل‌‏گیری معماری ایران؛ نظر، جهان‏‌بینی و تفکر ارتباط بسیار نزدیک با فضا داشته است. این امر ممکن است در مرحله اول جستجوگر حل مسائل جَوّی و اقلیمی باشد ولی در مراحل تکمیلی، ذهنیتی مشهود است که در آن کلیه تحولات عقلانی و تخیلات معنوی نفوذ کرده‌اند. همان‏گونه که پیوند نگاه به دنیا و زندگی در جوشش مکان‏‌ها و فضاها در تمامی ساختمان‏‌های معماری سنتی به چشم می‏‌خورد.

در این تحلیل ویژگی‏‌هایی قابل استخراج است که تقریباً خاص این مملکت است و طبیعتاً از آنجا که بستر ارزش اصلی آن اسلام است، این ویژگی‏‌های کالبدی و فضایی معماری در دیگر کشورهای اسلامی نیز قابل مشاهده است.

و نیز شاید مفید باشد که مسیر شکل‏‌دهی فضا را با دیگر معماری‏‌های جهان مقایسه نمود و حضور فرهنگ را در این پیوند جست. در ضمن کاملاً روشن است که معماری همیشه آینه انسان و آرزوهایش بوده است و در شکل‏‌گیری معماری‏‌های جهان بدون شک ارزش‏‌های فناناپذیر و جاویدان حضور دارند که فصل مشترک آن موجودیت انسان در زمین و جهان‏‌بینی اوست.

در مطالعه معماری ایرانی و استخراج مفاهیم، مبانی و ویژگی‏‌های آن کاملاً روشن است که اساس و شالوده اصلی آن در فلسفه وجودی این سرزمین بوده است. در نتیجه مطالعه آن بدون عمیق شدن در مسائل اجتماعی، فرهنگی، دینی و ادبی ناممکن است و روش تطبیقی رفت و برگشتی بین قالب(صورت) و فلسفه اجتناب‏ ناپذیر می‏‌باشد. دشواری این تحلیل از همین‌جا آغاز می‏‌شود؛ چراکه کالبد همیشه قابل نقد علمی است به‌ویژه هنگامی که این نقد در ارتباط با محیط فیزیکی و جغرافیایی صورت می‏‌گیرد. مطلب پیچیده‏‌تر، راز فضای فرهنگی است که بدون سفر عاشقانه در ژرفای انتزاعی و معنوی آن به دست نمی‏‌آید. تمام معماری‏‌های برجسته جهان رازی دارند که فقط با چشم دل می‏توان به آن راه یافت. در ایران این نگرش عاطفی هنگامی حاصل می‏‌شود که تعادل و پیوندهای محیطی و معنوی انسان با استحکام و تعادلی مطلوب برپا شده باشد.

در این راستا به مواردی اشاره می‏‌کنیم:

 

۱-درون‏ گرایی

درون گرایی مفهومی است که به صورت یک اصل در معماری ایران وجود داشته و با حضوری آشکار، به‏ صورت‏‌های متنوع قابل درک و مشاهده است.

ویژگی معماری غیرقابل انکار آثار و بناهایی مانند خانه، مسجد، مدرسه، کاروانسرا، حمام و غیره مربوط به خصوصیت درون‏ گرایانه آن است که ریشه‏‌های عمیق در مبانی و اصول اجتماعی-فلسفی این سرزمین دارد.

با یک ارزیابی ساده می‏‌توان دریافت که در فرهنگ این نوع معماری، ارزش واقعی به جوهر و هسته باطنی آن داده شده است و پوسته ظاهری، صرفاً پوششی مجازی است که از حقیقتی محافظت می‏کند و غنای درونی و سربسته آن تعیین‏ کننده جوهر و هستی راستین بنا است و قابل قیاس با وجوهات و فضای بیرونی نیست.

درون‏‌گرایی در جستجوی حفظ حریم محیطی است که در آن شرایط کالبدی با پشتوانه تفکر، تعمق و عبادت به منظور رسیدن به اصل خویش و یافتن آرامش خاطر اصیل در درون، به نظمی موزون و متعالی رسیده است.

به طور عام و بر اساس تفکر شرقی و در سرزمین‏‌های اسلامی، جوهر فضا در باطن است و حیات درونی، به وجود آورنده اساس فضا است.

امر توجه به مسائل درونی بر اساس فرهنگ، نوع زندگی، آداب و رسوم و جهان‏‌بینی شکل گرفته است که همراه با مسائل محیطی، جغرافیایی و اقلیمی معنای نهایی خود را به دست آورده است. معنایی که از فطرت خود انسان نشأت گرفته است.

 

 ۲-مرکزیت

ویژگی موازی با مسأله درون‏‌گرایی، مرکزیت در فضای معماری است. سیر تحول عناصر پراکنده (کثرت‏‌ها) به وحدت مرکزی در اغلب فضاهای معماری دنیای اسلام به چشم می‏‌خورد. حیاط خانه‏‌ها، مساجد، مدرسه‏‌ها و کاروانسراها هسته‏‌های تشکیل دهنده این تفکر و رساندن عناصر عملکردی یا جزئیات میانه و دور به مرکز جمع‏ کننده تنوع‏‌ها و گوناگونی‏‌ها می‏‌باشند. این فضای درونی مرکزی که گاه می‎تواند چیزی غیر از حیاط مرکزی باشد تنظیم‏ کننده تمام فعالیت‏‌ها بوده و اصل و مرکز فضا را در قسمتی قائل است که نقطه عطف و عروجی استثنایی در آن رخ می‏‌دهد.

 

۳-انعکاس

در اغلب فضاهای معماری ایران منظره کلی حاصل از شکل‏‌گیری عناصر کالبدی، به وجود آورنده کلیتی بصری است که اجزای آن در قالب محوربندی‏‌های حساب‏ شده و منظم، چارچوبی را تشکیل می‏‌دهند که درآن موضوع شکل و تصویر به کمال می‏رسد. اجزاء ترکیبی در محورهای افقی و عمودی همواره رشد صعودی داشته و به منظور دستیابی به مرکزیت دید (تصویر) خط حرکت عمودی در فضاهای باز به طرف آسمان و نور تنظیم می‏‌شود که پیوند معماری، نور، آسمان و انعکاس را به عنوان نتیجه بصری به دست می‏‌دهد. بهترین نمونه‏‌های این شکل‏‌گیری منظم از طریق انعکاس را می‏‌توان در آینه‏‌های مابعدالطبیعی مساجد چهار ایوانی ایرانی دانست.

انسان در گردش محوری خود به طرف جهات مختلف این کلیت فضایی منسجم را حس می‏‌کند که گویای نظام فکری منظمی است که در آن، مرکزیت فضا و زمین در مرکزیت (توحید) آشتی‏ دهنده عوامل اتصال زمین و آسمان است.

در مرکز مساجد چهار ایوانی، سطح آب از لحاظ بصری به عنوان آینه انعکاس‏ دهنده، نه فقط بدنه‏‌های اطراف را معرفی می‏‌کند، بلکه به علت موقعیت استثنایی خود (مرکز) تمثیل داستان آسمانی منعکس در تلألؤهای آب به عنوان تصاویر‏ برگردان حاضر ولی غیرمادی از زندگی انسان‏‌ها در میل به حقیقتی بالاتر و جاویدان است.

 

پیوند معماری با طبیعت

همدلی و احترام به طبیعت، ریشه‏‌های عمیق فرهنگی دارد و همزیستی مسالمت‏‌آمیز انسان، معماری و طبیعت در معماری سنتی ایران کاملاً مشهود است. اشارات فراوان در کتاب آسمانی درباره گیاه، نور و اجزاء طبیعت و در نهایت تمثیل بهشتی آن موجب شده است که در معماری ایران حضور طبیعت به طور همه‌جانبه باشد و فضاهای نیمه‏‌باز-نیمه‏‌بسته در یک روند سلسله مراتبی به نحوی در کنار یکدیگر قرار گرفته باشند که گویی همیشه انگیزه احترام و حفظ نعمت‏‌های الهی را پاس می‏‌دارند که در قلب طبیعت و اجزاء عناصر آن تجلی کرده است.

نمونه عالی این نوع معماری، ساختمان هشت‏ بهشت است. هرگاه از سطح‏‌های مختلف آن عبور می‏‌کنیم طبیعت و برشی از آسمان در کنار ما و در زوایای مختلف قرار دارند و تضادهای داخل و خارج همچون گردش روزگار معرف تصاویری است که در آن وقار، آرامش و سکوت طبیعت راه‏ گشای مکث، عبادت و تخیل به ابعاد و گستره جهان است.

هشت‏ بهشت با مرکزیت اتصال فضاهای کوچک اطراف تمام کانون‏‌بندی معماری ایران را دارا می‏‌باشد. برخلاف مساجد چهار ایوانی که مرکزیت با فضای باز تعریف شده است در ساختمان هشت‏ بهشت تصویر معکوسی را مشاهده می‏‌کنیم که از یک فضای نیمه‏ بسته داخلی به طرف طبیعت حرکت کرده و در انتها افق و بی‏‌نهایت درک و سپس تصور می‏‌شود. طبیعت محافظت‏ شده در قالبی مطرح است که عناصر آن در کنار یکدیگر با حکمتی استقرار یافته‏‌اند که جزء جدایی‏‌ناپذیر موجودیت معماری به شمار می‏‌آیند.

فعالیت‏‌های اجتماعی، فرهنگی و یا احکام دینی همواره در آهنگی موزون با طبیعت حرکت کرده‏‌اند و همجواری و همدلی انسان با طبیعت موجب شده است که عناصر طبیعت به گونه‏‌های مختلف در معماری‏‌های اصیل حضور داشته و انسان را از فواید تصفیه‏‌کننده آن بهره‏‌مند گردانند.

محوربندی کلی هندسی در هشت‏ بهشت موجب شده است که فضاهای طبقات فوقانی همیشه در حول و حوش فضای مرکزی سیر کنند و در آن‏‌ها تصویر‏سازی طبیعت در جزء و کل حضور داشته باشد. همانند کلیه فضاهای معماری ایرانی، عبور از فضایی (اتاقی) به ‏فضای دیگر با استفاده از بخش میانه (مفصلی) صورت می‏‌پذیرد.

واقعیت این است که هسته‏‌های وجودی این معماری، جهانی را در ذره فضای خود می‏‌گنجانند که اوج آن در مرکزی قرار دارد که جهان مختلف جغرافیایی کماکان مفهوم گشت‏‌وگذار ابدی را برای ما مجسم می‏‌کنند.

 

هندسه

مورد بسیار مهم در درک معماری‏‌های شرق، ایران و تمدن‏‌های زیر پوشش فلسفه و فرهنگ اسلامی، نحوه برخورد با مقوله هندسه در بیان افکار و اندیشه‏‌هاست. بدون شک زبان بیان معماری‏‌های جهان بر هندسه استوار است و از طریق روابط آن می‏‌توان کلیت کالبدی را آشکار کرد.

هندسه منشعب از جهان‏‌بینی فرهنگی کشورهای شرقی، در هنر و معماری اسلامی دارای اهمیت و مفهوم ویژه است و گسترش خود را در فلسفه و راه‏ حیات می‏‌جوید و تجلی‌گاه افکار الهی و عقلانی و ادراک جهان هستی است.

در هندسه این سرزمین بحث علم و رشد ریاضی اعداد و ترکیبات پیچیده جبر همراه با حس شهودی بوده است و این دو تکمیل‏ کننده آثار هنری محسوب می‏‌شوند و جدایی‏‌ناپذیری هنر (حس) و علم (عقل) را در تمدن‎‏های غنی و در جهان اسلام نشان می‏‌دهند. با مطالعه آثار و افکار افلاطون درمی‏‌یابیم که او دریافت علمی را بدون پشتوانه‏‌های شهودی ناقص می‏‌پندارد و در غرب بحث عرفان در علم اعداد از بُعد شهودی به فراموشی سپرده شده و کلیه استدلال‏‌ها در چارچوب جدول‏‌ها دقیق دنبال می‏‌شوند. عجیب اینجاست که علم در طول تاریخ سعی کرده است رازها و ناشناخته‏‌ها را کشف کند ولی هنگامی که به این امر دست یافته است روش‏‌های تفکر شهود را که موجب کشف پدیده‏‌ها شده است از یاد برده است. شکاف میان علم و هنر جدا شدن تحلیل‏‌های مکمل را موجب می‏‌شود و هر چند در یک جهت می‏‌توان به شناخت رسید ولی در عمق مسأله، خطر از دست‏ دادن وحدت و کلیت ادراک باقی می‏‌ماند.

وقتی درباره هوش صحبت می‏‌شود فقط  هوش عقلانی مطرح می‏‌شود و هوش ایمانی از این مقوله خارج می‏‌گردد. در حالی که هوش اساسی بیداری هوش دل است. مطالعه آثار محققان ایرانی در ادراک روابط طبیعی و مادی نشان‌گر نحوه برخورد شهودی ایشان در تکمیل استدلال علمی است.

هندسه‌‏ای که بر پایه این نگرش به وجود آمده است از پیچیدگی و ترکیباتی بهره‏‌مند است که بسیاری از محققان غرب در اثر نوعی از بد فهمی آن را مغشوش یا ابتدایی و فاقد اعتبار دانسته‏‌اند.

هندسه در ترکیبات عالی خود از روش همدلی و ارتباط بهره‏‌مند است و پژواک‌های شکلی گاه به صورت اشکالی پنهان حضور خود را مشخص و آشکار کرده‏‌اند. یکی از بهترین نمونه‏‌های این نوع هندسه (هندسه همدلی) ساختمان هشت‏ بهشت اصفهان است که قبلاً برخی از ویژگی‏‌های آن توضیح داده شده است.

هندسه ساختمان هشت‏ بهشت در سه سطح متفاوت رشد می‏‌کند:

  • حرکت افقی از آب‏‌نما، پله ایوان، اتاق‏‌های میانه و فضای مرکزی.
  • حرکت عمودی که پیوند کف را با تحولات سه‌بُعدی و دگرگونی‏‌های ارتفاعی که اوج آن در مرکز قرار می‏‌گیرد با سقف تأمین می‏‌کند.
  • هندسه‏‌ای که حاصل برخورد سطوح افقی و عمودی است که حاوی گشایش‏‌های نوری در اتصال احجام و از ورای کالبد می‏‌باشد.

در ساختمان هشت‏ بهشت احساس کلیت و وحدت هندسی در سه رده مذکور به خوبی قابل دریافت است. برش‏‌هایی از کالبد توُ پُر در همجواری با شکاف‏‌های گشوده شده به سوی نور و طبیعت نتیجه ترکیبی است که در آن کثرت و تنوع عناصر در آمیزش با سایه و روشن‏‌های نوری، احساس کامل یک هندسه منسجم را متظاهر می‏‌کنند.

نمونه دیگر پیوند هندسی عناصر در سطوح افقی و عمودی و ترکیب فضاهای پر و خالی در ساختمان چهل‏ ستون مشهود است. نقطه تمایز چهل‏ ستون در این است که فضای اصلی آن ایوانی مرکزی است که محل همایش خطوط و انتقال بخش‏‌های باز، نیمه‏‌باز و بسته می‏‌باشد.

کیت کرشلو، کسی که بیشتر عمر خود را صرف کشف روابط اجزاء طی کرده است در یکی از آخرین مقالات خود درباره عمق زیبایی ریاضیات می‏‌نویسد که از طریق ادراک زیبایی علم و اعداد ریاضی و خطوط هندسی می‏‌توان به مراحل والای شناخت ایمان و شهود رسید. در اینجا مفهوم گسترده‏‌تری را در این جمله خلاصه می‏‌کنیم: پیچیدگی در کثرت در قابلیت‏‌های ترکیبی پنهان و بازگشت به وحدت و مرکزیت بصورت گسترده.

هندسه معماری ایران از این قانون پیروی می‏‌کند و استواری این هندسه در تفکری راه ‏یافته که در آن بیهودگی و یا پراکندگی وجود نداشته است. قرینه‏ سازی، اوج یک تفکر استوار است که با احکام و دستورالعمل‏‌های روشن و با آهنگی منظم به جلو می‏‌رود. تکرار حساب‏ شده ستون‏‌ها و فضاها در سلسله مراتب تکمیلی خود تکرار زمزمه‏‌های حقیقت جاویدان است.

معماری در بخش دریافت وجودی خود (احساس و ادراک انسان از معماری) نیاز به مقدماتی دارد که هندسه از طریق جای‏‌گذاری تناسبات کوچک و بزرگ نسبت به مکان و مرکز معین ضمن رشد اعداد آن را فراهم می‏‌کند. در خانه سنتی حرکت‏‌ها و نفوذها از بیرون به داخل فقط یک حقیقت فرهنگی نیست بلکه از ورودی تا حیاط مرکزی نشانه‏‌های آماده‏‌سازی دریافت صحیح از جوهر و مکان اصلی خانه را نیز به همراه دارد. عبور از کوچه و خیابان به بهشتی طراحی شده، دارای کلیه آرمان‏‌های طبیعی و ماوراءطبیعی است و برداشت از این گونه فضاها با سهل‏‌انگاری هرگز میسر نبوده است.

طراحی هندسی ایرانی بر خلاف چیزی که برخی از معماران غربی مدت‏‌های طولانی سعی در ابراز آن کرده‏‌اند فقط از عملکردهای مادی و بوم‏‌شناسی تبعیت نمی‏‌کند. اشارات والای دیگر نیز دربردارد که بدیهی است چنانچه موقعیت‏ ذهنی و فرهنگی لازم برای ادراک آن‏‌ها را از بیننده سلب کنیم هرگز قادر به رؤیت و دریافت این غنا و ترکیب حساب‏‌شده اقلیمی-فرهنگی نخواهیم بود.

 

شفافیت و تداوم

نقطه مقابل مفهوم فضای بسته و تمام‏ شده، مفهوم شفافیت و تداوم قرار دارد. در چنین فضایی، مسیر حرکت انسان و یا نگاه او در تداومی پیوسته صورت می‏‌گیرد، به طوری که گشایش‏‌های فضایی در خطوط افقی و عمودی موجب شفافیت(transparency) درلابه‏‌لای دیوارها و ستون‏‌ها می‏‌گردد که دورنما و منظر نهایی در افقی لایتناهی و مستهیل، مجدداً جان و جلوه تازه به خود می‏‌گیرد.

به مفهوم سلسله مراتب(hierarchy)، مفهوم تداوم(continuity) برای تشریح مفهوم اصل معماری ایران تلقی صحیحی محسوب می‏‌شود.

تداوم به کوچکی و بزرگی فضا ارتباطی ندارد و انسان پیوندی است که با زنجیره ادراکی و با بهره‏‌گیری از حساسیتی فطری، مجموعه‏‌ای پیچیده را مورد توجه قرار داده و سپس عناصر گوناگون پراکنده آن را در حوزه نهایی دریافت‏ه‌ای خویش جمع‏ آورده و نهایتاً درک فضایی و پیام مستتر آن را در می‏‌یابد.

در لابه‌‏لای بدنه بناهای معماری ایران، فضا هیچ‏گاه با قاطعیت مشخص نمی‏‌شود و ابهام ترکیبات پیچیده آن به دلیل غنا بخشیدن به منظره‏ای است که نمی‏‌توان آن را در قالب محدود و تمامیت یافته تفسیر کرد. این فضا حامل پیام از پدیده‏‌ای است که پدیده دیگری در درون خود دارد و حرکت به سوی آن، حرکتی به سوی بخش دیگر فضا است با کلیت و جامعیتی گسترده.

در بیان اصل سلسله مراتب و مفهوم پرده‌‏های وصل‏ دهنده(sequence)، یکی از خصوصیات معماری ایران برقراری تداوم مکانی می‏‌باشد. پرده‏‌های فضایی، شروع و مقدمات آشکار ویژه‏‌ای را مشخص می‏‌نماید و اوج آن زمانی است که احوالات درون‏‌گرایانه به دلیل پشت سر گذاشتن مسیر و زمان به دریافت کاملی از یک حس باطنی در این عبور فضایی رسیده باشد.

مقدمات، در مسیر تحول فضا به فضای عبور از مکان‏‌های شکل‏ دهنده کل بنا مربوط می‏‌شود که فضای مرکزی جوهر و هسته اصلی آن است. این آمادگی متأثر از حرکت، زمان، نور و تنوع حجمی حاصل، ایجاد می‏‌شود.

با استفاده از هندسه کثرت‏‌گرا که همانند طبیعت از مجموع‌ه‏ای سطوح و نقاط درهم تشکیل شده است، ادامه و تداوم فضایی، پیوند خود را در ارتباط با مرکز ثقل خود همچنان حفظ می‏‌نماید.

هندسه ۲بُعدی و ۳بُعدی تشکیل‏ دهنده این معماری، به دلیل تداوم نیروهای متکی بر محورهای پیچیده در تقابل مکانی، نگاه و مسیر را از طریق شفافیت منظر، تنظیم و تعریف می‏‌کند.

 

راز و ابهام

احساس عظمت معنوی در کمال سادگی و خلوص در تشکیل و ترکیب ابنیه ایران مدنظر قرار داشته و سادگی ترکیبات این هندسه پایه ولی غنی موجب پیدایش ساختمان‏‌هایی شده است که پیام آن با درک ویژه حسی قابل دریافت است و توأم با کلیتی است که کمال خود را در منظر و تصویری کامل القا می‏‌نماید.

مسجد و مدرسه آقابزرگ کاشان از همین ویژگی عالی برخودار است و تغییر محور قبله از طریق محور ورودی دارای دو خط ترسیمی است که مرکز آن می‌‏تواند در مرکز حیاط درونی زیر مدرسه طلاب قرار گیرد. آشنایی با آرمان‏‌های اسلام و ظرافت پیام قبله و نماز موجب کشف کلیت فضایی این مسجد در مدرسه است که از ورودی به صحن اصلی با تغییر سطوح کاربردی، اقلیمی و فرهنگی نمونه خوبی از مهارت سازندگان می‏‌باشد. البته در دورانی بسیار پیش‌تر از دوره قاجار، ساختمانی که تمام این مفاهیم ترکیبی مرکزیت، قبله، شمال، ورودی و حدود قرارگیری عناصر معماری را دارا بوده است، مسجد تاریخانه دامغان می‏‎باشد.

این بنای کاملاً ساده و بدون هیچ‏گونه تزئینات، انسجام خود را از طریق ستون‏‌های سنگین استوانه‏‌ای تأمین نموده است که بر روی آن‏ها، طاق‏‌های بیضی شکل به طریقی نشسته‏‌اند که آهنگ حرکت خاص محوری را با شدت کمال و عظمت القا می‏‌کنند.

ستون‏‌های استوانه‏‌ای شکل بسیار قطور، فواصل این ستون‏‌ها، ارتفاع کلی بنا، حرکت قوس‏‌ها که در منظرهای زمانی فقط بخشی از آن‏ها قابل رؤیت است، حکایت همان داستان عجیب پر رمز و راز معماری ایرانی است که با ساده‏‌ترین عناصر و مصالح در زمینی منظم آثاری به وجود می‏‌آید که راز و ابهام آن در برابر دنبال شده، انسان را به تفکری مجدد وا می‌دارد تا به حضور خود در زمین و نشانه‏‌های سایه و روشن از تمثیل ازلی آخرت و آسمان بیندیشد.

 

تعادل موزون/توازن حساس

در معماری تعادلی موزون بین ساختمان و محیط طبیعی آشکار است و همانند یکی از موجودات با آن هم‌نفسی و هم‌دلی صورت گرفته است.

حس و دانش عمیق به وجود آورندگان آثار معماری آن دوران موجب می‏‌شد که عناصر کالبدی در مکان و جای خود، حضور خویش را مشخص نمایند و کاربرد هر کدام پاسخی باشد به محیط.

در ایران، غیر از مناطق مرطوب و بارانی شمال و غیر از برخی مناطق خاص جنوبی، با سرزمین نسبتاً خشک و گاهی کویری مواجه هستیم که از لحاظ اقلیمی دو تمهید ویژه را مطرح می‏‌کند: یکی حفاظت در برابر گرما و حرارت و دیگری به وجود آوردن خنکی، جریان هوا، دریافت و حفظ آب.

بسیاری از عناصر معماری سنتی شهرهای کویری دلیل وجودی خود را در مقابله با یک اقلیم سخت به دست می‏‌آورند، همانند گنبد که زمان و سطح تابش آفتاب بر روی آن موجب می‏‌شود که همیشه قسمتی از آن در سایه قرار گیرد و درداخل این گنبد، حرارت به صورت گردشی از دریچه‏‌های فوقانی تخلیه و رها شود. نمونه‏‌های دیگر شامل دیوارهای ضخیم خشتی یا فضاهایی چون تالار، زیرزمین، سرداب، بادگیر و مانند آن نیز در پیوند ارگانیک با طبیعت شکل یافته‌‏اند.

ایوان، یکی از عناصر ویژه معماری ایران که فضایی نیمه‏‌باز-نیمه‏‌بسته می‏‌باشد یکی از تهمیدات عالی این نوع نگرش و هم‌زیستی با طبیعت است. غیر از تنظیم منظر در قالب تصویری محاسبه‏ شده، حضور ایوان، روشنایی میانه(سایه‏‌روشن‏‌ها) را در بر گرفته و حد رابط بین فضای خارجی و داخلی است که در تعدیل و تنظیم کیفیت هوا نیز کاملاً مؤثر است.

در خانه‏‌های سنتی، هشتی حد میانه و واسطه‌‏ای است که تنظیم‏ کننده حدود و عرصه‏‌های قابل رؤیت و دریافت می‏‌باشد و رابطه دنیای بیرونی هشتی و اندرونی آن، همانند حد مکان‏یابی ایوان بین فضای داخلی و مرکزی است. مطلب قابل تعمق دیگر، شکل ایوان‏‌ها و تالارها در خانه‏‌های سنتی است که نسبت به جهات جغرافیایی و زمستان و تابستان شکل‏‌های ویژه‏‌ای به خود می‏‌گیرند ودر حول و حوش خود اتاق‏‌ها را بهره‏‌مند می‏‌سازند.

هم‌زیستی با اقلیم و محیط، حد مشترک فرهنگ (رفتارها) با طبیعت است. ورودی‏‌ها با سلسله مراتب ساختمانی تعریف می‏‌شوند (دروازه، طاق، آستانه، درگاه…) که جواب و دلیل موازی خود را در تنظیم شرایط محیطی به دست می‏‌آورند. عرصه ورودی مرز و حریم ویژه خود را دارا می‌‏باشد و همراه با مکث توأم با در امان بودن از گرما و آفتاب است و حرکت‏‌های ظریف به هشتی یا به فضاهای تقسیم، زمان حس تحولات جوی و در زمان گذشت و تغییر آرام گرمای بیرون به آسایش و خنکای داخل است. پیوند دریافت فضا و ادراک منظره‏‌ها و تصاویر، کاملاً در امتزاج با احساس جسمی از گرما، خنکی، حرکت هوا و دستیابی به آب ممکن می‏‌شود. در درک درست از معماری سنتی منطقه کویری دستیابی به منابع آب بسیار مهم بوده است. در منطقه گرم و خشک بزرگ‏ترین نعمت آب است. آب‏ حیات‏‌بخش که نوشیدن هر قطره آن باشکر همراه بوده، با نگه‌داری و حفاظت خاص توأم بوده است.

جستجوی آب‌‏های زیرزمینی و به وجودآمدن شبکه قنات‏‌ها به همین منظور، تأمین آب حیات و پاکیزگی جسم و روح بوده است. با آب، درخت و گیاه رشد می‏‌کنند. جلوی بادهای شنی و آلودگی‏‌های مختلف گرفته می‏‌شود و آرامش سایه‏‌های طبیعی مهیا می‏‌شود. نعمت آب و درخت و گیاه در منطقه کویری همیشه تمثیلی از بهشت بوده است که جوی‏‌های آب آن در چهارسو در حرکت بوده‏‌اند. در نتیجه خیلی روشن است که در معماری ایران این بهشت جای و مکان خاصی داشته باشد و به شکلی مرکزی تمام فضاها را بهره‏‌مند نماید.

در این فرهنگ، به وجود آوردن و پیدایش باغ‏‌ها از اهمیتی ویژه برخودار است و هر گاه ساختمان یا کوشکی نیز مطرح بوده است نفوذ و حضور همه جانبه آب و طبیعت در آن‏‌ها امری اساسی تلقی شده است.

پیدایش باغ‌‏های ایرانی به منظور به وجود آوردن و حفظ قسمتی از طبیعت حیات‏‌بخش است. تکه زمینی در نزدیکی قنات انتخاب می‏‌شود. درخت و گیاه کاشته می‏‌شوند و مسیر آب در تمام ابعاد به حرکت در می‌‏آید تا تمام قسمت‏‌ها را بهره‏‌مند کند. تفکر و عبادت در برابر چنان مکانی آرام و خنک، بدون شک از طریق طبیعت و سپس تمثیل بهشت، انسان را در برابر سؤالات اساسی خویش قرار داده و طبیعت و نگاه به این طبیعت دلنواز مقدم‌ه‏ای است جاویدان به پرورش روح و عروج انسان به سوی آسمان.

 

چشم ‏دل

برای درک مفاهیم معماری این سرزمین باید دیدگاه خاص فرهنگی را که این مفاهیم در درون آن به وجود آمده‌‏اند شناخت و با آگاهی کامل دریافت نمود. در این بررسی توجه ما فقط به دانشی عمیق‏‌تر درباره آنچه که از حیث آفرینش ازلی و بی‏‌زمان است معطوف بوده است. مقصود این نیست که با نظر تحسر و اعجاب به گذشته بنگریم بلکه غرض این است که آگاهی نسبتاً کاملی درباره شالوده و اساس این جامعه و دریافت‏‌های اساسی آن که برای بشر بنیادی و ازلی تلقی می‏‌شود به دست آوریم.

جامعه سنتی در درون یک نظام معنوی زندگی می‏‌کند که هم از لحاظ کیفی و هم از لحاظ کمی جویای هماهنگی و تناسب در حد کمال است.

آفریده‏‌های آن چون معماری از جهان‏‌بینی‏‌های تام و کاملی مایه می‏‌گیرند که نیروهای خلاقه انسان را عرضه می‏‌کنند. فقط با توجه به آسمان‏‌هاست که عدم تناهی فضا را می‏‌توان به وسیله جهات اصلی که به فضا جنبه کیفی می‏‌دهند، محدود کرد. هر معنای ظاهری و حسی، معانی باطنی دارد و هر صورتی در ظهور باطنی آن که عبارت از ذات و ماهیت درونی آن است همراه می‏‌شود.

درک معماری بدون یک سفر عاشقانه به زمینه‏‌های ذهنی و پنهان که درآن عقل و علم و احساس پیوندی تنگاتنگ خورده‏‌اند؛ ناممکن است.

 

پیرو شناسایی برخی ویژگی‏‌ها و عناصر تشکیل‏‌دهنده شکل و صورت معماری، در راستای تداوم ‏بخشی به اصول طراحی معماری نکات زیر قابل ملاحضه می‌‏باشد:

۱- مفاهیم و اصول معماری در طول تاریخ با فرهنگ یک سرزمین انتقال یافته و تسری می‏‌یابند.
۲- شکل معماری با تبعیت از ویژگی‏‌های محیطی و فلسفی به وجود می‌‏آید و عامل زمان، به علت ماهیت دگرگون‏‌سازی ساختار زندگی انسان، به عنوان رکن اصلی، فضاهای جدید را شکل می‏‌بخشد.
۳- با توجه به اصل پایداری مفاهیم جوهری مستتر در هر پدیده، می‌‏توان اصول انسانی مذکور را در سیر زمان حفظ نموده و از آن‏‌ها به عنوان مفاهیم بنیادی و اساسی به مثابه الهام، استفاده کرد.
۴- در وفاداری به فرهنگ و هنر یک سرزمین، حفظ و تکرار اشکال گذشته مورد نظر نبوده و در طراحی و هنر و نگاه پویا و خلاق از ضرورت‏‌های اولیه متقدم به شمار می‏‌آید. صورت برگردان معنی گذشته لزوماً دیگر در روند زندگی فعال کاربرد ندارد و نیازمند ایجاد صور جدید و پیرو مفاهیم پایدار است.
۵- معماری، انتقال‏‌دهنده معنی است و نه شکل.
۶- پرداختن به معماری به اصطلاح علمی، به معنای این نیست که باید الزاماً از فلسفه علم‏‌گرا و عقلانی فرهنگ‏‌های بیگانه تقلید کرد. در دنیای ارتباطات، اطلاعات و دانش و فن و تکنولوژی، متعلق به تمدن بشری است و می‏‌توان به خوبی از آن بهره جست به شرط اینکه اصول فلسفی و فرهنگی‏ سرزمینی در چارچوب اصول خود حفظ شود.
۷- هنر والا با تقلید سروکار ندارد و اثری که فاقد پویایی، نوآوری، احساس حقیقت و خلاقیت زمان خویش باشد بدون شک فاقد اعتبار بوده و به هیچ‏‌وجه راه‏گشا نیست.
۸- شکل تثبیت شده‏‌ای برای برگردان مفهیم فرهنگ وجود ندارد و برای اعتلا و پیشبرد هنر و معماری یک سرزمین می‏‌توان با بهره جستن از نوآوری هوشمندانه به این‏ اهداف متعالی نائل آمد.
۹- شکل، دارای مفاهیم(semiologic) و تمثیلی(symbolic) است و ساختمان ترکیبی عناصر معماری، نمی‌‏تواند خارج از شناخت‏‌های فرهنگی به طور انتزاعی و مجرد حرکت نماید. تجربه هنر و معماری مدرن (بین‏‌المللی) که قطع رابطه بین محیط، تاریخ و سنت بوده، نشانه بارزی از یک تجربه شکست‏ خورده است که در آن عامل محیط و فرهنگ به نام نوآوری نادیده گرفته شده است.
۱۰- نشانه و نماد را می‏‌توان در کلیه پدیده‏‌های به وجود آمده و تمدن بشری مشاهده کرد. فلسفه، ادبیات، علم، هنر و… نگاه پویا به عنوان زبان جدیدی در معماری قادر به استخراج این علائم است.
۱۱- معماری دارای دو رکن اصلی فرهنگی و علمی است و هر گاه در سیر زمان یکی از ارکان سست و ضعیف گردد، نتیجه حاصله ناکافی و ناتمام رشد می‏‌نماید. در این رشته (معماری) علم مهندسی و احساس خلاق، دو بال اساسی ابداع اثر بوده و احاطه و تسلط و توجه به هر دو زمینه از ضروریات پایه این علم و هنر می‏‌باشد.

 

در روند شکل‏‌گیری معماری عوامل گوناگونی مانند اقلیم، مصرف، عملکرد، مصالح و فنون، نیروی انسانی، اقتصاد ساختمان و… برکالبد نهایی تأثیر می‏‌گذارند. در کنار روند تأثیرگذاری عوامل مادی، فیزیکی، محیطی-اقلیمی، شکل و فضای بنا در بعد فرهنگی، تمثیلی و هنری، باید از کلیه آرمان‏‌ها و ارزش‏‌های یک جامعه برخودار باشد.

روح فرهنگی جاری در بنا، متأثر از کلیه عوامل معنوی، بخش زنده علوم‏ انسانی و هنر ابداعی شهودی متصل به فرهنگ اصیل سرزمین است. پیامد این حضور، ساختمان از بُعد صرفاً مادی کالبدی خود خارج گشته و مفاهیم فرهنگی، پیام، نشانه‏ شهری، ارزش‌‏های دیرینه و پایدار آن گام‏‌هایی خواهند بود به سوی ماندگاری اثر، اثری که در اذهان همگان به عنوان شاخص در منطقه و یا هر تجمع انسانی دیگری نقش خود را ایفا می‏‌نماید.

اثر معماری برخودار از روح و فرهنگ یک سرزمین، در تجلی کالبدی خود، پیام‏ آور بسیاری از عوامل محیطی پنهان جامعه بوده و در بیانی انتزاعی در ترکیبات هندسی و فضایی معماری، انتقال‏ دهنده معنویت، اصالت و حقیقت وجودی خود، همانند هنرهای دیگر می‏‌باشد که انسان در برابر و به هنگام دریافت آن به مقام والای فرهنگی خود ارتقا می‌‏یابد.

اثر معماری شاخص و ماندگار، به لحاظ تسری کلیه عناصر میراث فرهنگی و هنری محیط، جلوه‏ای خاص به خود گرفته و در کنار دیگر تظاهرات و تولیدات محیط مصنوع، به عنوان معنا و وزن فضایی شهری، موقعیت ویژه‏‌ای در ذهن مردم به دست می‏‌آورد.

عوامل بنیادی، فرهنگی و هنری در بنا، یک اثر ساختمانی معمولی و بی‏‌هویت و روح را به سوی یک معماری کامل و شاخص سوق می‏‌دهد. اثری که آرمان‎‏ها، تاریخ و فرهنگ، ذوق و اندیشه و هنر یک جامعه در آن نهفته است. به موازات این بینش توجه به واقعیت‏‌ها و ضرورت‏‌های ساختمان و عملکردی نیز موجب نوعی تعالی در بیان معماری گردیده و پیام معماری در این مرحله آشکار خواهد بود.

 

پیدایش فُرم در معماری ایرانی

آثار موجود در معماری ایرانی مجموعه‏‌ای به هم مرتبط هستند که در طول قرون متمادی تحول یافته‌‏اند.

در نگاهی به سیر تحول معماری، پرداختن به تاریخ تحول فرم در معماری و خاستگاه آن از ضرورت برخودار می‏‌شود. شناخت آن که فرم‌‏های اولیه در چه دورانی شکل گرفته‌‏اند، چگونه به تکامل رسیده و تبدیل به فرم‏‌های اصلی شده‏‌اند، و چگونه منشاء الهام برای آثار بسیاری در طول قرون متمادی بوده‏‌اند، موضوعی است که دارای اهمیت در شناخت راز و رمز معماری غنی و توانمند ایرانی است.

هنگامی که از فرم معماری بحث می‏‌شود، باید در نظر داشت که منظور تیپولوژی فرم‏‌ها است، که در چارچوب مباحث تیپولوژی در معماری مطرح می‏‌شود.

یعنی فرم می‏‌تواند به پلان اطلاق شود، و یا به شکل و حجم، و یا به هر دوی آن‌ها. بنابراین فرم معماری واجد فضایی می‏‌باشد.

روشن کردن این مسأله از این نظر حائز اهمیت است که هنگامی که به فرم‏‌های اولیه و ساده اشاره می‏‌شود، منظور هنوز فرم‏‌هایی است که واجد مشخصه فضایی می‏‌باشند. بدین‏‌ترتیب در این بحث نسبت به عناصر معماری نظیر ستون، سرستون، سقف، دست‏‌انداز بام و… پرداخته نمی‏‌شود، علی‌رغم آن که در بسیاری از فرم‏‌های اولیه شاهد حضور حداقلی از این عناصر می‏‌باشیم. لیکن حد خلوص فرم معماری، و یا حد تعیین فرم‏‌های اولیه بر این اساس روشن می‏‌شود که هنوز واجد مشخصه فضایی باشند، بدین ترتیب برای تجسس و شناخت فرم‏‌های ساده و اولیه، رجوع به آثار معماری ایران پیش از ورود اسلام از اهمیت بسیاری برخودار است.

همچنین با توجه به موضوع این مقاله که خاستگاه فرم‏‌های اولیه در معماری ایران را جستجو می‏‌نماید، بحث در ابعاد متافیزیکی و ریشه‏‌یابی منابع الهام این فرم‎‏ها نیز طبیعتاً می‏‌تواند از اهمیت بسیار برخودار باشد. همانگونه که در بسیاری از متون معماری نیز به این وجوه اشاره می‏‌شود. لیکن در این مقاله با توجه به هدف خاصی که در ارتباط با مطالعات تیپولوژیک در نظر بوده است، صرفاً مباحث از دیدگاه کالبدی مورد توجه قرار گرفته‏‌اند.

با توجه به موارد فوق، فرم‏‌های اولیه که در چهارچوب بحث تیپولوژی می‏‏‌توانند قابل طرح باشند، عمدتاً فرم‏‌هایی ساده بوده‏‌اند که خود در قالب یک بنای کامل شکل گرفته‏‌اند. تحول و تکامل این فرم‏‌های ساده در قالب «فرم‏‌هایی مرکب» بناهای دیگری را به وجود آورده است که جریان تکامل تاریخی معماری ایران را می‏‌توان بر مبنای این تحولات و نهایتاً دگردیسی‏‌ها مورد ملاحضه قرار داد.

 

فرم‏‌های ساده

همان‏گونه که اشاره شد، عمده فرم‏‌های ساده، فرم‏‌هایی هستند که از حداقل عناصر تشکیل شده‏‌اند و عمدتاً خود در قالب یک بنا تجلی یافته‏‌اند، حتی در برخی از این فرم‏‌ها تشخیص آن که فرم مذکور ترکیبی از عناصر است نیز بسیار مشکل و در حقیقت غیر عملی است. از فرم‏‌های ساده که در این زمینه می‏‌توان نام برد، که عمدتاً بر اساس ابنیه‏‌ای که در هزاره قبل از میلاد به دست آمده‏‌اند به شرح زیر می‏‌باشند:

۱-صفه یا تخت

صفه یا تخت خود واجد جایگاهی ممتاز در معماری دوران اولیه بوده و به شکل یک فرم ساده اولیه که دارای مشخصه‏‌های فضایی و کاربردی می‏‌باشد قابل طرح است.

از اولین فرم‌های صفه یا تخت که قابل شناسایی هستند می‏‌توان محراب‏‌های آتش در پاسارگاد را نام برد. پلکانی به صفه‏‌ای منتهی می‏‌شود که در بالای این صفه آتش قرار گرفته و مراسم نیایش آتش در اطراف آن برگزار می‏‌شود. در اینجا صفه یک فرم ساده و تیپولوژیک معماری است که واجد مشخصه فضایی بوده و از آن به صورت عملکردی خاص استفاده می‏‌شده است. همین صفه و پله حاشیه آن را در یک وضعیت استثنایی و در مقیاسی بسیار عظیم‏‌تر در قالب زیگورات‏‌هایی می‏‌توان مشاهده کرد که معبد چغازنبیل نمونه بارز آن است.

علی‌رغم آنکه محراب‏‌های آتش در پاسارگارد سال‏‌ها بعد از معبد چغازنبیل شکل یافته‏‌اند ولی بدون تردید اگر معماری دوره عیلامی قبل از ایجاد زیگورات‏‌ها را در مقیاس‏ه‌ای بسیار کوچکتری شکل می‏داده‏‌اند، آن را خواهیم دید.

۲-برج‏‌ها و منارها

برج‏‌ها و منارها در اشکال اولیه خود یک بنای مستقل و محلی برای نگه‌داری و نیایش آتش مقدس بوده‏‌اند که در ضمن آن که از یک فرم ساده تشکیل شده‏‌اند؛ کاربرد و مشخصه‏‌های فضایی داشته‌‏اند. کعبه زرتشت واقع در نقش رستم و یا برج آتش فیروزآباد از نمونه‏‌های اولیه این برج‎‏ها و منارها هستند.

هنگامی که به کعبه زرتشت نگاه می‌‏کنیم شاهد همان پلکان محراب آتش در پاسارگارد هستیم که به جای آن که به صفه‏‌ای ختم شود، صفه در داخل برجی مکعبی قرار گرفته است که به نوعی حفاظت شده و در مقیاس عظیم‏‌تر است. هنگامی که به برج آتش‏ فیروزآباد نگاه می‏‌کنیم باز هم شاهد همان محراب آتش پاسارگارد هستیم که مقیاس صفه از لحاظ ارتفاع افزایش بسیار یافته و پلکان به جای آن که مستقیم به صفه دسترسی یابد به صورت مارپیچ با صفه تلفیق شده و شکل جدیدی را به صورت یک منار و یا برج آتش به وجود آورده است.

بنابراین شاید از لحاظ تحول تیپولوژیک برج و منار را بتوانیم منبعث یافته‏‌تر از صفه و در قالب مقیاسی بسیار عظیم‏‌تر از لحاظ ارتفاعی در نظر بگیریم. لیکن از آنجایی که این فرم خود واجد شخصیتی منحصر به فرد، در طول دوران تکامل معماری ایران می‏‌شود آن را به عنوان یک فرم ساده اولیه می‏‌توان عنوان کرد.

۳-ایوان

علی‌رغم آن که در دوران تکامل تاریخی معماری ایران، شاهد تلفیق ایوان‏‌ها با فرم‏‌های دیگر در قالب اشکال پیچیده ساختمانی هستیم، لیکن در اشکال اولیه ایوان‏‌ها واجد یک فرم ساده و مشخصه اصلی در بسیاری بناها بوده‌‏اند. در این اشکال اولیه شاهد دو نوع ایوان هستیم که از لحاظ مشخصه‏‌های ساختمانی و شکلی از یکدیگر متمایز بوده، لیکن از هر دو به عنوان یک فرم ساده و واجد مشخصه‏‌های فضایی و دارای کاربرد استفاده می‏‌شده است.

نمونه اول ایوان‏‌های ستون‌دار و با سقف تخت هستند که آن‌ها را در مقابر پادشاهان ماد و هخامنشی مشاهده می‏‌کنیم. این ایوان‏‌ها که در دل کوه‏‌ها و در ارتفاعات ساخته می‏‌شده‏‌اند؛ علی‌رغم آن که دارای فضایی اتصالی و مخفی از دید بوده‏‌اند، اولین فرم‏‌های ساده از ایوان هستند که‏ می‏‌توان از آن‌ها نام برد. نمونه دوم ایوان‏‌هایی هستند؛ به صورت طاقی که از دوره اشکانیان شکل گرفته‏‌اند و آن‌ها نیز خود از فرم‏‌های ساده می‏‌باشند که دارای کاربرد و واجد مشخصه‏‌های فضایی هستند. کاخ هترا مربوط به دوره اشکانی که در مقیاس وسیع یک ایوان طاق دار را ارائه می‌‏دارد از نمونه‏‌های معروف و بارز ایوان‏‌های طاقی می‏‌باشد و یا ایوان کرخه ساسانی که نمونه دیگری از فرم‏‌های ساده و اولیه است.

بدین‏‌ترتیب، استفاده از ایوان‏‌ها به طریقی بسیار نمادین و در موقعیت‏‌های ویژه‏‌ای که ذکر شد، دال بر جایگاه خاص و ممتاز آن در معماری ایرانی از دوران پیش از اسلام دارد. همین جایگاه و مقام خاص و ویژه ایوان است که بعدها تأثیر بسیاری در ساختار شکل‏‌گیری مساجد گذاشته، و حتی به عنوان مشخصه اصلی برای دسته‏ بندی آن‌ها به کار گرفته شده است.

۴-تالار

تالار فرم ساده اولیه دیگری است که از چند ستون و سقف و دیوار اطراف که دارای ویژگی‌های کاربردی معینی می‏‌باشد تشکیل یافته است. نمونه اولیه چنین فرم ساده‏‌ای را می‏‌توان در دژ حسنلو ملاحضه کرد. در نقشه‏‌های به دست آمده از کاوش‌های انجام‏ یافته در این دژ شاهد دو تالار با اشکالی بسیار ساده و اولیه هستیم که داخل آن‌ها ردیف‎‏هایی از ستون‌ها به صورت منظم و غیر منظم کاملاً قابل مشاهده می‏‌باشد.

همین فرم ساده و اولیه، به تدریج و در دوران پیش از اسلام به بهترین اشکال خود دست یافته و به صورت بسیار نمادین، اصلی‏‌ترین فضای کاخ‌ها و انواعی دیگر از ابنیه را تشکیل داده است. فرم تالار مجدداً از دروه صفویه به بعد، با حضوری بسیار قوی و ممتاز یکی از مشخصه‏‌های اصلی در معماری کاخ‌ها و بناهای حکومتی ایران می‏‌شود.

۵-چهار طاق

چهار طاق یکی دیگر از فرم‌های ساده و اولیه می‏‌باشد که واجد مشخصه فضایی و در عین حال کاربردهای بسیار متنوع بوده است.

اولین اشکال از چهار طاق‌ها را در آتشکده‏‌ها و آتشگاه‏‌ها می‏‌توان ملاحضه کرد، فضایی سرپوشیده به شکل گنبد که بر روی چهار پایه استوار شده است. در این فضا آتش مقدس در مرکز این چهار طاق و در زیر گنبد قرار می‏‌گرفته است. معروف‏ترین آن‌ها آتشکده‏‌ی نیاسر، فیروزآباد، آتشکوه و بسیاری نمونه‏‌های دیگر هستند.

چهار طاق‏‌ها از خصوصیت بسیار ویژه‏‌ای در ارتباط با تنوع مقیاس و عملکرد آن برخودار هستند. بعدها در فرم‏‌های مرکب به این ویژگی اشاره خواهد شد.

قبل از آن که به بحث درباره فرم‏‌های مرکب بپردازیم لازم است به دو فرم ساده دیگر اشاره نماییم که نقش اساسی در نحوه ترکیب فرم‏‌های ساده و سازماندهی فرم‏‌های مرکب دارند. این فرم‏‌ها که عملاً دارای نقش عملکردی و مشخصه‏‌های فضایی هستند عمدتاً در فرم‏‌های مرکب قابل مشاهده بوده و مانند بسیاری از فرم‏‌های ساده اولیه که عنوان شده‏‌اند به صورت تنها در معماری ایران تحقق نیافته‏‌اند. این دو فرم دالان و حیاط می‏‌باشند.

۶-دالان

برخی فرم‌های ساده؛ عملاً در فرم‏‌های مرکب به دلیل نقش خاصی که در جهت سازماندهی و ترکیب ایفا می‏‌نمایند، قابل ملاحضه و مشاهده هستند. دالان‏‌ها عمدتاً برای ایجاد فرم‏‌های مرکب و نسبتاً پیچیده‏‌تر مورد استفاده قرار می‏گرفته‏‌اند. بدین ترتیب در بسیاری از نمونه‏ بناهای ساده علی‌رغم آنکه شاهد تلفیقی از چند فرم ساده اولیه در قالب یک فرم مرکب ساده هستیم، عملاً هنوز حضور دالان را مشاهده نمی‏‌کنیم. برای مثال تالار پذیرایی کورش در پاسارگارد که تلفیقی از تالار و ایوان است که هنوز فرم دالان در آن مشاهده نمی‏‌شود بنابراین نقش دالان به تدریج در ترکیب فرم‏‌های ساده اهمیت خود را پیدا نموده و عملاً در بعد ویژگی‌های منحصر به فردی دارا می‏شود.

همانگونه که ذکر شد دالان علاوه بر آنکه که در درجه اول نقش سازماندهی و ترکیب فرم‏‌های ساده را ایفا می‏‌کند، ارتباط بین فضاهای مختلف را نیز به واسطه دارا بودن همین نقش عهده‏‌دار می‏‌باشد. از سوی دیگر دالان‌ها پیش فضاهایی در مجاورت فضاهای اصلی می‏‌شوند که گذشته از آن که نقش عملکردی را عهده‏‌دار هستند، تنظیم‏ کننده حرارت محیطی در فضاهای اصلی می‏‌باشند. دالان‌ها در اطراف فضاهای اصلی نقش کنترل و نگهبانی را برای آن‌ها ایفا کرده و در ارتباط با توسعه بناها در دوره‏‌های مختلف عملاً بین ابنیه قدیمی و جدید نقشی سازه‌‏ای نیز عهده‏‌دار هستند، همچنین در بسیاری از بناها، دالان‌ها زاوایای نامتجانس را در درون خود حل کرده به نحوی که فضاهای‏ مجاور خود را از زوایای مناسبی بهره‏‌مند می‏‌کنند.

از اولین اشکال دالان‌ها می‏توان دژ حسنلو را نام برد؛ که دالان‌ها در این بنا نقش پیش‏‌فضا و تنظیم‏ کننده شرایط محیطی را در درون فضاهای اصلی، با توجه به اقلیم خاص منطقه عهده‏‌دار هستند. در طول تحول و تکامل معماری ایران پیش از اسلام شاهد هستیم که دالان در سازماندهی فضاهای مختلف اهمیتی اساسی یافته است. چهار طاق آتشکوه و آتشکده آذرگشنسب از نمونه‏‌های تکامل یافته این فرم در سازماندهی فرم‌های ساده می‏‌باشند. تخت‏ جمشید نمونه بارز دیگری از اهمیت دالان در سازماندهی فرم‌‏های ساده و حتی در ترکیب و تلفیق فرم‌های مرکب و یا ابنیه مختلف با یکدیگر است.

دالان شاید اولین سازمان‏‌دهنده در ترکیب و تلفیق فرم‌های ساده در ایران باشد. در زمانی که هنوز حیاط‏‌ها به عنوان فرم دیگر سازمان‏‌دهنده نقش اصلی خود را پیدا نکرده‏‌اند، در معماری پیش از اسلام تا اوایل دوره اشکانی حضور دالان را به صورت تنها عنصر عمده در تلفیق فضاها مشاهده می‏‌کنیم. در همین دوران است که دالان به تکامل یافته‏‌ترین اشکال خود در ایجاد ساختار فضاهای ساختمان‌ها دست‏‌یافته و شاهد حضور بسیار قوی و نمادین ساختارهای مذکور، حتی فارغ از منطق‏ه‌ای عملکردی می‏‌شود.

۷-حیاط

حیاط نیز از انواع فرم‏‌هایی است که به دلیل نقش خاصی که در سازماندهی و ترکیب فرم‌های ساده ایفا می‌‏نماید، قابل ملاحضه و مشاهده است. همان‏گونه که ذکر شد، حیاط به‏ عنوان یک فرم سازمان‏‌دهنده در مقایسه با دالان با تأخیر؛ در ایران شکل می‏‌گیرد. اگرچه در دوره‏‌هایی که عمدتاً شاهد فرم دالان در ایران هستیم، در تمدن‏‌های بین‏‌النهرین، حیاط نقشی اصلی در سازماندهی فضاها داشته است. عملاً از دوره اشکانیان شاهد اولین اشکال حیاط در سازماندهی فضاهای اصلی هستیم. در اولین اشکال حیاط‏‌ها، حیاط را با شکل هندسی غیر منظم به‏ عنوان عامل سازمان‏‌دهنده برای ترکیب فضاهای منظم در اطراف خود ملاحضه می‏‌کنیم. کاخ آشور اشکانی در بین‏‌النهرین از اولین نمونه‏‌های این حیاط‏‌ها است که از شکلی نامنظم برخودار می‏‌باشد، همچنین در کاخ‌های سروستان و فیروزآباد در دوره ساسانی، حیاط ضمن آنکه نقش سازمان‌‏دهنده را عهده‏‌دار است، لیکن هنوز اهمیت اصلی خود را در ارتباط با کل فضاها به دست نیاورده و در موقعیتی حاشیه‏‌ای نسبت به دیگر فضاها قرار دارد به مرور و در دوران بعد از اسلام که در مراحل تکامل و تحول حیاط این فضا به عنوان هسته مرکزی و همچنین اصلی‏‌ترین فرم سازماندهی فضاهای دیگر و یا فرم‏‌های ساده به کار گرفته شده و آنچنان اهمیتی پیدا نموده است که هندسه منظم حیاط از اهمیت بسیار بیشتری نسبت به فضاهای جانبی برخودار می‏‌شود. نمونه‏‌های مسجد جامع اصفهان، مدرسه حیدریه قزوین، مسجد جامع اردستان از اشکال بسیار بارز اهمیت یافتن حیاط می‏‌باشد. در حالی که در اشکال اولیه حضور حیاط در مساجد شاهد مسجد جامع ساوه هستیم که حیاط در آن نقش بسیار حاشیه‏‌ای را ایفا می‏‌نماید.

حیاط‏‌ها همانگونه که توضیح داده شد، در طول تکامل تاریخ معماری علاوه بر آنکه نقش سازماندهی و تنظیم‏ کننده ارتباط بین فضاها را بر عهده داشته‏‌اند، از عملکردهای متفاوت دیگری نیز برخودار بوده‏‌اند. تنظیم حرارت محیطی در فضاهای اصلی یکی از عوامل مهم حضور موثر حیاط‏‌ها در بسیاری از مناطق ایران بوده است. علاوه بر آن و مهم‌تر از همه، حیاط در طول تاریخ تکامل خود اصلی‏‌ترین نقش را به عنوان عاملی شاخص و هویت‏‌دهنده به کل مجموعه ایفا می‏‌کند. در چنین وضعیتی حیاط قلب ساختمان است و به عنوان هسته مرکزی آن چنان اهمیتی می‏‌یابد که کلیه فضاهای اصلی در مجاورت آن و با بهترین دید نسبت به آن قرار می‌گیرند. در تحول اشکال مختلف حیاط با توجه به کلیه خصوصیات و ویژگی‏‌هایی که ذکر شد، شاهد حضور حیاط به اشکال متفاوت و چندگانه در تنظیم و سازماندهی فضاها می‏‌باشیم. علاوه بر آنکه نمونه‏‌هایی را در ارتباط با حیاط‏‌های مرکزی ذکر کردیم شاهد نمونه‏‎های از تلفیق دو حیاط با یکدیگر در دو سطح مختلف هستیم که مصلای یزد و مسجد آقابزرگ کاشان نمونه‌های بارز آن هستند.

از سوی دیگر شاهد استفاده از حیاط‏‌های متعدد، در ایجاد سازماندهی بناهای بزرگ که از ترکیب فرم‏‌های مرکب پیچیده به وجود آمده‏‌اند؛ هستیم. مجموعه‏‌ی مدرسه سلطان حسین اصفهان ترکیب سه حیاط را در سازماندهی چند بنا در قالب یک مجموعه واحد نشان می‌‏دهد. در مقبره شاه‏ نعمت‏‌الله شاهد استفاده از چند حیاط به صورت متوالی برای سازماندهی فضاهای مختلف این مجموعه می‌‏باشیم. اهمیت حیاط‏‌ها در بناهای مسکونی نیز به مقدار زیادی به مرور زمان افزایش یافته و از نقش‏ه‌ای متعددی برخودار شده است. حیاط‏‌های اندرونی، بیرونی و… انواعی از این حیاط‏‌ها با نقش‏ه‌ای مختلف هستند که در بسیاری از خانه‏‌های نسبتاً بزرگ شاهد هستیم.

 

فرم‏‌های مرکب

فرم‌های مرکب عمدتاً به ساختمان‌ها و یا بخش‏‌های اصلی از ساختمان‌ها اطلاق می‏‌شود. فرم‏‌های مرکب الزاماً از تلفیق و ترکیب چند فرم ساده شکل گرفته‏‌اند. این فرم‏‌ها در طول تاریخ و تکامل معماری، در ضمن آنکه در ارتباط با نحوه و تعداد بکارگیری فرم‏‌های ساده به تکامل رسیده‏‌اند؛ هر فرم ساده نیز در فرآیند تاریخی به اشکال متکامل فرد کامل‌تر خود دست پیدا کرده است. بنابراین از آنجایی که هر فرم مرکب ممکن است از چند فرم ساده تشکیل شده باشد، در نتیجه دسته‏‌بندی فرم‏‌های مرکب را با توجه به عناوین زیر انجام می‏دهیم:

۱-تخت-منار

در مورد تخت و منار قبلاً به صورت جداگانه اشاره شد، لیکن این دو فرم ساده در ترکیب با یکدیگر نیز به اشکال متفاوت و کامل‌تری دست پیدا کرده‏‌اند. زیگورات نمونه‏‌ای از این فرم مرکب است که تلفیقی از ایده تخت-منار را دربر دارد.

تخت اشاره به سطح وسیعی می‏‌کند که به صورت معمول در موقعیتی نسبتاً بالاتر از زمین طبیعی قرار دارد و منار که ایده ارتفاع را در مقیاسی فرا انسانی در بردارد، در تلفیق با یکدیگر به نحوی بسار خلاقانه فرم یک زیگورات را بوجود آورند. معبد چغازنبیل همانگونه که اشاره شد نمونه بارز از تلفیق این دو فرم ساده است. تغییر شکل و تحولی که به منظور ایجاد ابعاد و مقیاسه‌ای فرا انسانی، یک صفه ساده نظیر محراب‌های آتش در پاسارگارد را تبدیل به برج آتش فیروزآباد، گنبد زرتشت و یا معبد چغازنبیل می‏‌نماید، کاملاً قابل ملاحضه و مطالعه در شناخت بهتر دگردیسی و تحول فرم‌ها می‏‌باشند.

بنای گنبد قابوس (اواخر قرن چهارم هجری) نیز تلفیقی از همین دو ایده که در اینجا به صورت طبیعی از تپه موجود به عنوان صفه استفاده شده و منار این بنا بر روی آن قرار گرفته است. در این مورد مقبره کوروش در پاسارگارد یک نمونه استثنایی و پیچیده‏‌تر در استفاده از عوامل فوق است. یعنی به رسم ایده مقابر پادشاهان ایرانی در دل کوه‏‌ها که شاهد انواع آن در دوره مادها نیز می‏‌باشیم. در دشت صاف پاسارگارد زیگوراتی که تلفیقی از فرم‌های اشاره شده می‏‌باشد و برای ایجاد ارتفاع بوجود آمده، به جای آنکه‏ فضاهای مورد نیاز داخل فرم زیگورات تأمین شود، این بار به‏ منظور افزایش مقیاس ساختمانی در بالای آن برای مقبره کورش قرار گرفته است. در این ارتباط سطح نهایی تخت از طریق فرم زیگورت در ارتفاع بالاتری قرار گرفته که موفقیت بنای مقبره را تعیین می‏‌نماید.

۲-تخت-ایوان-تالار

در این بحث به نحوه تلفیق و تحول عناصر مرکب تخت، ایوان و تالار اشاره می‏‌شود. هنگامی که به تالار دره حسنلو اشاره کردیم موفقیت فضاهای سرپوشیده را در مقابل تالار با روزنه‏‌های نسبتاً کم ملاحضه کردیم که اولین ایده‏‌های جایگاه ایوان در تلفیق با تالار ارائه می‏‌نماید. تلفیق ایوان و تالار، تلفیق بسیار عمده در ایجاد فرم‌های مرکب می‏‌باشند. ویژگی‏‌های اقلیمی، ایجاد سلسله مراتب فضایی-عملکردی، تلفیق احجام پر و خالی و بسیاری مسائل زیبایی‏ شناسانه تلفیق این دو فرم ساده را بسیار مطلوب و کاملاً متداول نموده است.

یکی از ساده‏‌ترین تلفیق سه عنصر مذکور را می‌‏توان در تالار پذیرایی کورش در پاسارگارد مشاهده کرد. در این کاخ سه فرم ساده تخت، ایوان و تالار به شکلی متکامل‏‌تر نسبت به فرم‌های قبلی به کار گرفته شده‏‌اند. تخت فرمی است که در معماری دوره هخامنشی به عنوان یک فرم اصلی عمده در ساختمان‌ها استفاده شده است، در دوره‏‌های بعد به همان عمومیت قابل مشاهده است. دو ایوان اصلی با ابعادی کشیده و کاملاً اغراق‏‌آمیز در مقابل تالار و به عنوان پیش‏ فضای برای تالار در بالای تخت مشاهده می‏‌شود. تالار در بین دو ایوان مذکور و با ستون‌های در ردیف‌های مرتب و منظم شکل یافته است. همین فرم مرکب را در تخت جمشید با اشکالی متکامل‏‌تر و پیچیده‏‌تر ملاحضه می‏‌کنیم. کاخ آپادانا واقع در تخت‏ جمشید تلفیقی از سه ایوان، تالار، تخت و فضاهای جنبی قابل ملاحضه‏‌ایست که در مقابل ایوان غربی فضای تخت به صورت یک ایوان سر باز و با دید بسیار زیبا به سمت دشت قرار دارد. پله‏‌ها از سطح زمین معمولی که نسبت به دشت موجود خود تخت مرتفعی محسوب می‏‌شود، به محل تخت و تالار متصل شده و با شیوه کاملاً تکامل‏ یافته و به صورت عنصری نمادین در مقابل این مجموعه مرکب قرار گرفته‏‌اند. ستون‏‌ها در این بنا به صورت تکامل‏‌یافته‏‌تری نسبت به ستون‌های تالار پذیرایی کورش در داخل ایوان‌ها و تالار شکل یافته‏‌اند. کلیه ایوان‌ها در این مجموعه به شکل فرم‏‌های مرکب و دارای سقف‏‌های مسطح می‏‌باشند که همانگونه که اشاره شد از ویژگی‏‌های ایوان در دوره هخامنشی هستند.

۳-ایوان-چهار طاق

در اینجا به انواعی از فرم‌های مرکب اشاره می‏‌شود که از تلفیق ایوان‌های طاقی دوره اشکانی، ساسانی و یا دروه‏‌های دیگر با چهار طاق استفاده می‏‌شده است.

ساده‏‌ترین این فرم‌ها؛ کاخ هترا مربوط به دوره اشکانی است، که یک ایوان طاق‏‌دار عظیم بخش عمده این کاخ را نشان می‏‏‌دهد.

نمونه‏‌ای دیگر که شکل متکامل‏‌تری را ارائه می‏‌دارد ایوان خسرو (ایوان مدائن یا طاق کسری) شاپور ۲۷۲-۲۴۱میلادی، که یک ایوان اصلی طاق‌دار به ابعاد حدوداً ۴۲×۲۵متر فضای اصلی و مرکزی این مجموعه را به وجود آورده و در اطراف آن فضاهای بسته در مقیاس‏‌های نسبتاً کوچک‏تر و با همان شکل طاقی قرار گرفته‏‌اند. این ایوان که در مقیاس به صورت کاملاً مبالغه‏‌آمیزی است در ناحیه مرکزی بنا و به صورت عمقی به کار گرفته شده است که کاملاً متفاوت با نحوه به کارگیری ایوان‏‌ها در بناهای هخامنشی است که به صورت کشیده و در مقابل تالار اصلی استفاده می‏‌شده است. این شکل از استقرار ایوان بعدها در مساجد نیز به کار گرفته می‏‌شده است. این شکل از استقرار ایوان بعدها در مساجد نیز به کار گرفته شده است. از ساده‏‌ترین انواع تلفیق ایوان و چهار طاق می‏‌توان از کاخ دامغان منسوب به اواخر دوره ساسانی نام برد که تلفیقی زیبا و بسیار ساده از یک ایوان و چهار طاق می‏‌باشد. ایوان مذکور در امتداد و هم اندازه چهار طاق بوده که صرفاً از کشیدگی بیشتری به نسبت به چهار طاق برخودار است. نگه‏‌دارنده‏‌های طاق به صورت ستون‏‌هایی گرد از دیواره اصلی بنا جدا شده و شکل زیبایی را به وجود آورده‏‌اند که شکلی تکامل‏‌یافته‏‌تر و ظریف‏‌تر نسبت به ایوان‏‌های اولیه می‏‌باشند و ستون‏‌های چهار طاق نیز از دیوارهای حاشیه‏‌ای جدا شده و به‏ شکلی زیبا گنبدی را بر روی خود قرار داده‏‌اند.

همین شکل که ایوانی طاق‌دار را در مقابل چهارطاقی با گنبد قرار داده است از ارکان اصلی مساجد در دوره‏‌های بعد می‌شود که در آن مقیاس چهارطاق و گنبد به نسبت ایوان از ابعاد و اندازه‏‌ای بزرگ‌تر برخودار شده است. همین شکل از تلفیق ایوان و چهارطاق‏ را که در پلان کاخ دامغان؛ ایوان نقش عنصر غالب و اصلی را ایفا می‏‌کند. در کاخ بیشاپور (شاپور اول ساسانی) ملاحضه می‌‏کنیم که در آن چهارطاق با ابعاد مبالغه‏‌آمیز و گنبد مرتفع عنصر اصلی شده و ایوان‏‌ها که نقش ورودی را ایفا می‏‌نمایند با ابعادی کوچک‏تر در موقعیت مرکزی و در اطراف آن قرار گرفته‏‌اند.

تلفیق ایوان و چهارطاق در دوره ساسانی به اشکال پیچیده‏‌تر و متکامل‏‌تری دست می‏‌یابد که بسیار حائز اهمیت بوده و مبنای الهام برای استقرار و انتظام فضاهای متعدد و عناصر مرکب در پلان‏‌های پیچیده‏‌تر دوره‏‌های بعد می‏‌شود.

کاخ اردشیر بابکان در فیروزآباد (۲۴۱-۲۲۴میلادی) نمونه‏‌ای از تلفیق ایوان‏‌های طاق‌دار متعدد و چهارطاق‏‌های گنبدی می‏‌باشد، در این کاخ عنصر دیگری به نام حیاط نیز که هنوز به نسبت فضاهای اصلی نقش فرعی را دارا می‏‌باشد، معرفی شده است که بعدها دارای نقش بسیار اصلی در نحوه استقرار و سازماندهی فضاهای یک بنا می‏‌گردد. شکل بسیار کامل‏‌تر و زیباتر از تلفیق ایوان و چهارطاق را در کاخ ساسانی سروستان مربوط به بهرام گور (۴۳۸-۴۲۱میلادی) که از لحاظ مقیاس کوچک‌تر از کاخ اردشیر در فیروزآباد است، لیکن از لحاظ فرم‏‌های گرفته شده بسیار پخته‏‌تر است، می‏‌توان ملاحضه کرد. ایده ایوان که عملاً طاقی را بر روی پلانی مستطیل متجلی می‏‌نماید در این کاخ به صورت تالارهای بسته و با ابعادی کشیده استفاده شده که نظیر آن را در کاخ دامغان لیکن با ظرافت بسیار بیشتر می‏‌توان مشاهده کرد. طاق بر روی جفت ستون‏‌هایی بسیار ظریف و با فاصله‏‌ای نسبت به دیوارهای قطور اصلی قرار گرفته است  و چهارطاق اصلی نیز که تالار اصلی را به وجود می‏‌آورد، با گنبدی بسیار زیبا بر روی مربعی با دیوارهای کار شده قرار گرفته است. همین گنبد را در این کاخ در مقیاس کوچک‌تر ملاحظه می‏‌کنیم که بر روی چهار ستون ظریف و با فاصله‌ای نسبت به دیوارهای اطراف قرار گرفته است. فضاهای طاق‌دار به آن صورت که در این کاخ بکار رفته‌اند اشکال بسیار تکامل یافته می‏‌باشند که بعدها کمتر نظیر آن استفاده شده است و فضایی غنی‌تر و پیچیده‌تر را با توجه به نمونه‌های اولیه ایوان‌ها ارائه می‌دارد.

نمونه‌هایی که از فرم‌های مرکب ارائه شد، اولین و ساده‌ترین اشکال از فرم‌های مرکب هستند که تعداد محدودی از فرم‌های ساده را در بر می‌گیرند. در معماری ایران شاهد بسیاری از نمونه‌های پیچیده‌تر اشکال مرکب هستیم که با استفاده از مجموعه‌ای کامل‌تری از فرم‏‌های ساده به همراه دالان‌ها و حیاط‏‌ها، اشکال پیچیده‌تری از فرم‌های مرکب را بوجود آورده‌اند. در نمونه‌هایی که در رابطه با دالان و ایوان ذکر شد به انواعی از این اشکال پیچیده اشاره گردید. تحول و تکامل معماری ایران عملاً انواع بسیار متنوع و متفاوتی را از ترکیب فرم‏‌های ساده و ایجاد فرم‏‌های مرکب پیچیده که از غنا و زیبایی بسیاری برخودارند ارائه می‌‏دارد.

 

نتیجه‌گیری

با توجه به شواهدی که ارائه شد به چند نتیجه در ارتباط با پیدایش فرم در معماری ایران و نحوه تحول و تکامل اشاره می‏‌شود.

۱- پیدایش عمده فرم‏‌های ساده و یا اولیه در معماری ایران مربوط به دوران پیش از اسلام است.

۲- تحول و تکامل فرم‏‌های ساده که در اشکال اولیه به صورتی ابتدایی تجلی یافته‏‌اند از راه‌های زیر در طول دوره تاریخی به تحقق رسیده‏‌اند:
الف) تکامل فرم‌های ساده از طریق اهمیت یافتن اصول هندسه؛ به دلیل شناخت بیشتر راز و رمز آن و پیشرفت سیستم‌های ساختمانی، تحول و تکامل بینش‌های فکری، هنری و…
ب) تلفیق فرم‌های ساده در فرآیند ایجاد فرم‌های مرکب، تغییرات و دگرگونی‏‌هایی را در جهت تکامل فرم‌های مذکور باعث شده است.

۳- کلیه فرم‌های مرکب از اشکال بسیار ساده تا اشکال پیچیده که در معماری ایران و در طول دوره تکامل تاریخی آن شاهد می‏‌باشیم، حاصل ترکیب و تلفیقی خلاقانه و هنرمندانه از فرم‌های ساده می‏‌باشند، که در این شکل علاوه بر آنکه هر فرم ساده به درجه‌ای از کمال می‏‌رسد جایگاه و مقیاس آن‌ها نیز در مجموعه به صورتی بسیار ماهرانه تعریف شده است. همچنین بسیاری از فرم‌ها نیز در همان دوران بیش از اسلام به اشکال تکامل‏ یافته خود دست پیدا کرده‏‌اند.

۴- فرم‌های مرکب از یک سو حاصل ترکیب فرم‌های ساده هستند، براساس الگوها و نظام‌های خاصی شکل یافته‏‌اند. این الگوها هم در ارتباط با ترکیب چند فرم ساده و هم در ارتباط با ترکیب کلیه فضاهای یک مجموعه مورد استفاده قرار می‏‌گیرد. برای مثال همان‌گونه که اشاره شد، فرم مرکب ایوان و چهارطاق، و یا فرم مرکب تخت-ایوان-تالار، الگوهای ساده هستند از ترکیب دو یا سه فرم ساده که در معماری ایران درطول هزاران سال شاهد اشکال متنوعی از آن هستیم. الگوهای پیچیده‏‌تر که کل مجموعه ساختمانی را سازماندهی می‏‌نمایند، نیز از قانونمندی‌های خاص و شناخته شده‌ای پیروی می‏‌کنند. حیاط به عنوان هسته مرکزی یک مجموعه و عامل سازمان‏‌دهنده به نحوه تلفیق فرم‌های ساده و مرکب، مشخصه یکی از عام‌ترین الگوهایی است که در انواع بسار متنوع و متفاوتی شاهد آن می‏‌باشیم.

۵- خلاقیت در معماری ایرانی از یک سو به مفهوم «بهترین انتخاب» بوده، و از سوی دیگر به معنی در فرآیند تاریخی «تکامل» قرار گرفتن، می‏‌باشد. انتخاب بهترین و مناسب‏‌ترین فرم‏‌های ساده و مرکب، انتخاب بهترین الگوها در جهت انتظام هنرمندانه فرم‌های مذکور، انتخاب بهترین مقیاس‌ها و تناسبات در ارتباط با تک‌تک عناصر و در مجموعه کلی، از جمله مواردی هستند که سهم بسیاری در ایجاد یک اثر خلاقه دارا می‏‎باشند. از سوی دیگر تأثیر مجموعه عواملی که در مقطع زمانی باعث تکامل فرم‌ها و الگوهای قبلی می‏‌شوند، نیز از عوامل مهم در شناسایی یک اثر خلاقه هستند. بحث نو‏‎آوری نیز در معماری ایرانی و در چهارچوب مباحث تیپولوژی بر خلاف مفهوم متداول امروزین به معنای ارائه اشکالی کاملاً متفاوت با آنچه در قبل بوده است، نمی‌‏باشد.

قبلی «
بعدی »

۱ دیدگاه

  1. سلام، تو این زمینه اگر کتابی میشناسید خیلی ممنون میشم معرفی کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *